گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد پنجم
[سوره آلعمران ( 3): آیات 19 تا 25 ] ....



ص : 204
اشاره
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ
الْحِسابِ ( 19 ) فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ
إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِ یرٌ بِالْعِبادِ ( 20 ) إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ
بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ ( 21 ) أُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِ رِینَ ( 22 ) أَ لَمْ تَرَ إِلَی
( الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلی کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ ( 23
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ ( 24 ) فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ وَ
( وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ ( 25
ص: 206
[سوره آلعمران ( 3): آیه 19 ] .... ص : 206
اشاره
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ
( الْحِسابِ ( 19
ترجمه و شرح .... ص : 206
پیامبران از بامداد زندگی خود پیوسته مردم را بعقیده و حقیقت یگانهاي که عبارت از تسلیم مطلق بخدا و رو نگرداندن از او و
قوانین او میباشد دعوت نمودهاند زیرا روح دین در همه زمانها جز تسلیم در برابر فرامین الهی نبوده و اختلافی که پیدا شده نتیجه
اختلاف در عقیده و دین یگانه نیست و همچنین نتیجه آن نبوده که بر کتاب خدا ناآگاه باشند بلکه در اثر خودستائی و ظلم و ستم
و اعمال نظرهاي شخصی که در میان اهل کتاب وجود داشته میباشد لذا تنها دینی که در ادوار بشریت تا پایان جهان رابطه بشر را با
صفحه 107 از 222
آفریدگار جهان برقرار نموده و اساس سعادت انسان در دو جهان معرفی گردیده همانا اسلام و تسلیم در برابر خدا و دستورات
اوست چنانکه میفرماید:
تنها دین خداپسند از زمان آدم تا روز رستاخیز اسلام و تسلیم در برابر دستورات الهی است که خداوند متعال تمام پیامبران را براي
گسترش آن برگزیدهاند سپس سر چشمه اختلاف دینی را بیان کرده و میفرماید: ص: 207
آنانکه بآنها کتاب تورات و انجیل داده شد در حقانیت اسلام و تسلیم بخدا و فرامین او اختلافی ایجاد نکردند مگر پس از آگاهی و
علم بصحت و درستی آن و این انکار پس از علم ناشی از حسد و سرکشی و خصلت ریاست خواهی و انحصار طلبی بوده که در
میان آنها وجود داشته است سپس آنانکه در مقام تکذیب آثار و تغییر کتاب آسمانی برآمده و از ربقه بندگی و از حریم خدا
پرستی خارج گشتهاند تهدید نموده و میفرماید:
هر که بآیات خدا کفر میورزد و بر آنها حجاب میافکند بداند که خدا در حسابرسی سریع و شتابنده است و با سرعت و کمتر از
لحظههاي بحساب آنها رسیدگی کرده و نتیجه اعمالشان را بطور دقیق بآنها خواهد داد.
از این آیه استفاده میشود که مذهب چنانکه بعضیها گمان کردهاند موجب اختلاف و خونریزي نگردیده زیرا دستورهاي مذهب
همه یک هدف را تعقیب میکنند و آن عبارت از تسلیم در برابر دستورات الهی است و آنچه موجب اختلاف و خونریزيهاي فراوان
گردیده تعصبات مذهبی و افکار انحرافی و جاه طلبی امّتها و ملّتها بوده بخصوص بین طبقات عالم نماها.
(19)
ص: 208
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 208
علم ظاهر در مقام خود نکوست حکمها در شرع چون راجع باوست
علم باطن لیک گردانی مقام اصل اسلام است و ایمان و السلام
لیک این دعوي کند هر جاهلی تو بده تمیز اگر صاحب دلی
زین سخن بگذر که دور از نام تست گفت دین در نزد حق اسلام تست
و آن بود تسلیم در توحید او گر مسلمانی بود توحید جو
باشد آن مبنی بر اخلاق و عمل گر عمل نبود دروغ است و دغل
می نکردند اختلاف از ناصواب آنکسان کامد مرایشان را کتاب
جز ز بعد از علم کآمد بر نشان سوي ایشان احمد اعنی ز امتحان
از حسد کردند در وي اشتباه قلبها در آن خلاص آمد سیاه
یعنی آگاه از ظهور حق شدند وز لجاجت کافر و احمق شدند
و آنکه کافر شد بآیات خدا زود آید در حساب و در جزا
(19)
ص: 209
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 209
صفحه 108 از 222
بغی- لغت بغی چنانکه راغب نیز در مفرداتش مینویسد: اراده و قصد تجاوز میباشد چه عملا تجاوز کند یا نکند.
و بغی گاهی در کمیت و ارزش مادي است و گاهی در وصف کیفیت تعبیر و بیان میشود و بر دو گونه است:
اول بغی پسندیده یعنی در گذشتن از عدل باحسان و از امور واجب بانجام نوافل و مستحبات.
دوم بغی ناپسند و ناروا و آن عبارت از تجاوز از حق بباطل و رفتن بسوي شک و شبهه است.
و در قرآن مجید بچهار معنی بکار برده شده است.
1) بمعنی ستمکاري و بیدادگري چنانکه در این آیه مبارکه میفرماید: )
که لغت بغی در این آیه بمعنی ظلم و ستم است. «1» قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ
__________________________________________________
1) آیه 33 سوره اعراف )
ص: 210
2) بمعنی سرپیچی و نافرمانی است چنانکه میفرماید: )
یعنی یعصون فی الارض بغیر الحق که لغت بغی در این آیه شریفه بمعنی عصیان و نافرمانی «1» فَلَمَّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ
است.
3) بمعنی حسد بردن است چنانکه در این آیه مبارکه میفرماید: )
یعنی بواسطه حسدیکه بین آنان پدیدار گشته بود. «2» إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ
4) پلیدکاري و زنا چنانکه حضرت مریم بفرشتهاي که خبر زاده شدن فرزندي را باو داد گفت: )
یعنی من چگونه داراي پسري خواهم بود در صورتی که مردي و بشري با من تماس نداشته و در عین حال زناکار «3» وَ لَمْ أَكُ بَغِیا
هم نبوده و نیستم و از این ماده است:
باغی- بمعنی ستمگر و تجاوزکار چنانکه در این آیه میفرماید:
«4» فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ
__________________________________________________
1) آیه 23 سوره یونس )
2) آیه 19 سوره آل عمران )
3) آیه 20 سوره مریم. )
4) آیه 173 سوره بقره )
ص: 211
ابتغاء- بمعنی خواستار بودن و طلب کردن چنانکه میفرماید:
و همچنین ابتغاء بمعنی شایسته و سزاوار نیز استعمال شده است چنانکه میفرماید: «1» وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ
و مشتقات این ماده طبق نوشته دائرة الفرائد نود و شش بار در چهل و یک سوره ضمن نود آیه «2» وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ
بیان گردیده است.
__________________________________________________
1) آیه 207 سوره بقره. )
صفحه 109 از 222
2) آیه 69 سوره یس. )
ص: 212
[سوره آلعمران ( 3): آیه 20 ] .... ص : 212
اشاره
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما
( عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ ( 20
ترجمه و شرح .... ص : 212
خداوند متعال در این آیه شریفه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مورد خطاب قرار داده و فرمان میدهد که راه جدل را با اهل
کتاب و کافران کوتاه کند و پس از روشن شدن حقائق بمردم آنها را بحال خود واگذارد تا تصمیم خود را در پیروي از حق بگیرند
اگر اسلام آوردند راه یافتهاند و اگر نپذیرفتند پیامبر اکرم وظیفه خویش را که رساندن پیام بود انجام داده است و از این پس کار
بدست خدا است که باعمال و عقائد بندگانش بصیرت کامل دارد لذا میفرماید:
اي رسول گرامی اگر یهود و نصاري پس از دلائل و حججی که براي آنها در باره حق بودن دین اسلام اقامه کردید باز هم با تو
احتجاج کردند با آنها مجادله مکن و در پاسخ آنان بگو:
من و پیروانم خالصانه و از سر صدق و صفا خویشتن را تسلیم خدا کردهایم ص: 213
و در پرستش او دیگري را شریک قرار نداده و از غیر او رو گردانیم و به یهود و نصاري که اهل کتابند و به بیسوادان مشرك عرب
که توانائی خواندن و نوشتن را ندارند بگو آیا پس از اینهمه آیات و نشانههاي درست شما هم همانند ما اسلام آورده و تسلیم
شدهاید؟ یا هنوز بفکر خود باقی هستید و اگر مانند شما اسلام آوردند و خود را مخلصانه تسلیم حق نمودند هدایت شدهاند و بحق
راه برده و از گمراهی خارج گشتهاند و اگر اعراض کرده و سرپیچی نمودند بر تو حرجی نیست زیرا وظیفه تو تنها ابلاغ پیام است و
زیانی بر تو عاید نخواهد شد.
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش که نشنید یا شنید
و خدا بعقائد پنهان و آشکار بندگان بینا است و همه را بمقتضاي اعمال و عقائد خویش پاداش خواهد داد.
از این آیه استفاده میشود که نظام هدایت و یا گمراهی بشر بر اساس اختیار است از این رو قبول دین و یا پیروي از کفر و عناد بر
مبناي اختیار میباشد و وظیفه پیامبران روشن ساختن حقائق بر مردم بوده نه تحمیل افکار و عقائد خویش بر آنان.
از یکی از بزرگان نقل گردیده که میگفت همه از آخر کار میترسند و من از اول کار زیرا نمیدانم آیا علم خدا بایمان من تعلق
( گرفته یا بکفر من. ( 20
ص: 214
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 214
صفحه 110 از 222
پس اگر گیرند حجت بر تو گو وجه خود خالص نمودم من بر او
اختلافی نیست در توحید حق من بر آن دینم نه بر دین فرق
فرقهها کردند در دین اختلاف دین حق دور است ز اغراض و خلاف
پس منم ثابت بدین معنوي و آنکه در دین دارد از من پیروي
گو تو با اهل کتاب و امیّان کآیتی در دین ندارند از بیان
گو تو یعنی بانصاري و یهود هم بگفتار قریش اندر ورود
این مسلم داشتید اعنی که دین نیست در وي اختلافی بالیقین
اختلافات از هواي مردم است اشتباه از سر نباشد از دم است
گر مسلم داشتید اندر رهید اصل توحید است آن گر آگهید
ور بگردانند رو بیحجتی بر تو نبود جز بلاغ و دعوتی
اوست بینا بر عباد خود همه بر مآل و حال نیک و بد همه
(20)
ص: 215
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 215
عبد- یعنی مطیع و بنده و در قرآن مجید بسه معنی اطلاق گردیده است:
1) بمعنی موحد بودن چنانکه در آیه 36 سوره نساء فرموده است: )
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً.
و این معنی در آیات قرآن زیاد دیده میشود.
2) بمعنی اطاعت کردن چنانکه در آیه 60 سوره یس میفرماید: )
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ.
یعنی آیا با شما عهد نبستم که از شیطان اطاعت نکنید.
3) بمعنی غلام چنانکه در آیه 178 سوره بقره میفرماید: )
الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی
براي کلمه عبد در قرآن مجید دو جمع ذکر شده است:
1) عباد چنانکه در آیه 207 سوره بقره میفرماید: )
وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.
2) عبید چنانکه در آیه مبارکه 29 سوره ق فرموده است: )
وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ این کلمه پنج بار با کلمه ظلام در قرآن کریم بکار برده شده است. ص:
216
عبادت- بمعنی تذلل و اطاعت است چنانکه در آیه 44 سوره مریم میفرماید:
یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ یعنی پدرم بشیطان اطاعت مکن اقرب الموارد نوشته:
صفحه 111 از 222
العبادة الطاعۀ و نهایۀ التعظیم للّه تعالی. »
قاموس مینویسد:
العبودیۀ و العبودة و العبادة الطاعۀ:
مجمع نوشته است:
العبادة فی اللّغۀ هی الذلّۀ:
و از این ماده است:
عابد بمعنی پرستنده و مطیع چنانکه در این آیه میفرماید:
جمعش عباد است معبود بمعنی مورد پرستش و معبد بمعنی محل عبادت است. «1» وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ
(21) _ _________________________________________________
1) آیه 4 سوره کافرون. [.....] )
ص: 217
[سوره آلعمران ( 3): آیه 21 ] .... ص : 217
اشاره
( إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ ( 21
ترجمه و شرح .... ص : 217
در این آیه شریفه خداوند متعال به بعضی از جنایتهاي نیاکان اهل کتاب از قبیل تحریف کتاب آسمانی و کشتن گروهی از پیامبران
و مردم مجاهدي را که به حمایت آنها برمیخاستند اشاره فرموده به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که این گروه از
اهل کتاب را تهدید نماید به این که اینها همواره در دنیا به ستیز و زد و خورد با یکدیگر روزگار خویش را سپري نموده و در
آخرت نیز سیرت خودستائی آنان بصورت عقوبتهاي دردناك مافوق تصور خواهد آمد و کافران معاصر پیامبر اسلام گر چه قاتل
هیچ پیغمبري نبودند ولی بخاطر رضایت به برنامههاي پیشینیان خود و اظهار وفاداري نسبت باعمال و رفتار آنان مشمول سرنوشت
آنان خواهند بود و کسی را نخواهند داشت که از این سرنوشت شوم آنها را رهائی بخشیده و عذاب الهی را از آنان دور گرداند لذا
میفرماید: ص: 218
آنانکه تجلّی آیات خداوند را سدّ میکنند و میکوشند آیات کتابهاي آسمانی را پنهان نموده و بپوشانند و براي هموار کردن راه
حق پوشی پیامبران را بناحق میکشند و همچنین کسانی را که راه حق و عدالت را بمردم مینمایند از بین برده و بخاك و خون
( میکشند و یا باعمال و رفتار آنان خوشنود بوده و از آنها پیروي میکنند بمجازات دردناك روز رستاخیز بشارتشان بده ( 21
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 218
صفحه 112 از 222
و آنکه بر آیات حق کافر شدند دم بدند و کینهور با سر شدند
قاتل پیغمبرانند از فساد و آنکه آمر بد ز حق با عدل و داد
پس بشارت باد بر اهل هلاك بر عذاب بیشمار دردناك
(21)
ص: 219
شأن نزول .... ص : 219
بعضی از مفسرین نوشتهاند که این آیه در باره پادشاهان بنی اسرائیل نازل گردیده که بعد از حضرت موسی پیامبران را کشتند و
کسانی را که امر بمعروف و نهی از منکر مینمودند نیز بقتل رسانیدند.
بلکه برخی از مفسرین بعنوان روایت نه بعنوان شأن نزول روایتی از ابو عبیدة بن جراح نقل کردهاند که وي گفته است:
من از رسول خدا پرسیدم چه کسانی داراي عذاب سختتر و شدیدتري خواهند بود فرمود:
کسانیکه پیامبران و یا آمرین بمعروف و ناهین از منکر را بکشند سپس این آیه را تلاوت کرد و فرمود:
اي ابو عبیده قوم بنی اسرائیل در یک روز چهل و سه پیمبر و صد و دوازده نفر از بندگان خدا را که امر بمعروف و نهی از منکر
میکردند کشتند.
تفاسیر کشف الاسرار و روض الجنان نیز این روایت را نقل کردهاند.
ص: 220
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 220
الیم- این لغت هم از باب علم یعلم و هم از باب منع یمنع هر دو آمده.
مفردات و قاموس و اقرب الموارد کلمه الیم را بمعنی اسم فاعل (مؤلم) بمعنی دردآور گرفتهاند ولی دیگران آن را صفت مشبهه
گرفته و گفتهاند الیم بر دوام و ثبوت درد و عذاب دلالت دارد بخصوص عذاب اخروي که امیدي بخلاصی از آن نیست لذا الیم
یعنی عذاب دردناك دائم و این کلمه طبق نوشته المعجم المفهرس 72 بار در قرآن کریم بکار برده شده و از ثلاثی مجرد این ریشه
هفتاد و دو صفت مشبهه و سه فعل مضارع بر رویهم هفتاد و پنج بار در چهل و دو سوره در قرآن آورده شده است.
و از این ماده است:
الم بمعنی درد و ادراك چیزي که منافر با طبع باشد و جمعش آلام است و الم بمعنی نعت و در حکم اسم فاعل و یا خود اسم فاعل
است و الومۀ بمعنی بخل و خسّت و ایلام از باب افعال بمعنی درد رسانیدن و تألم از باب تفعّل بمعنی درد یافتن است.
ص: 221
[سوره آلعمران ( 3): آیه 22 ] .... ص : 221
اشاره
صفحه 113 از 222
( أُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ ( 22
ترجمه و شرح .... ص : 221
در این آیه شریفه خداوند متعال به بعضی از نتایج آدمکشی اشاره فرموده و بیان میکند که اعمال نیک این جنایتکاران تحت تأثیر
گناهان بزرگ آنان لغو و بیهوده خواهد بود زیرا هر عمل اختیاري نیک و یا بد در روان آدمی ذخیره و انباشته شده و انسان میتواند
آن را تکمیل کرده و یا لغو و بیهوده نماید سپس اضافه میکند که هنگام رستاخیز روح چنین جنایتکارانی که سیرت درندگی آنها
کاملا آشکار گردیده هرگز شایسته آن نخواهد بود که شفاعت کنندهاي از آنها حمایت کرده و عذاب الهی را از آنان دور گرداند
لذا میفرماید:
آنان کسانی هستند که تمام اعمالشان بخاطر این گناهان بزرگ در دنیا و آخرت به هدر میرود و در دنیا لعنت و رسوائی و در
آخرت عذاب الیم نصیبشان خواهد بود و کسی را هم نخواهند داشت که در برابر خشم خداوند یاریشان کند از این آیه استفاده
میشود که اگر کسی بخاطر امر بمعروف و نهی از منکر شخصی را بکشد اعمال نیکش در اثر این جنایتش از بین رفته و فاسد
میگردد و همچنین از شفاعت شافعین بیبهره و بینصیب گشته و سودي عایدش نمیشود.
(22)
ص: 222
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 222
آنکسانکه شد عملهاشان تباه نیست در دارینشان یار و پناه
(22)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 222
حبط- بمعنی بطلان و نابود شدن است چنانکه صاحب صحاح مینویسد:
حبط عمله حبطا اي بطل ثوابه.
حتی در بعضی از آیات بجاي کلمه حبط بطلان بکار برده شده است، چنانکه در آیه 264 سوره بقره میفرماید:
لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذي
خلاصه حبط عمل بطلان و بیاثر شدن آن است زیرا شرط صحّت عمل ایمان است و کسیکه بیایمان عمل خیر کند داعی او در
عمل فرمان خدا نبوده ص: 223
لذا باید توقّع ثواب هم نداشته باشد ولی در اصطلاح متکلمین احباط آن است که عمل خیر صحیح واقع شده ولی عمل شرّ و گناه
ثواب آن را از بین میبرد و در مذهب شیعه احباط صحیح نیست و هر کس هر عمل خیري کند نتیجهاش را خواهد دید.
اما معتزله احباط را صحیح میدانند لیکن در قرآن مجید شانزده مورد براي حبط اعمال بیان فرموده از آن جمله است:
کفر- شرك- نفاق- ارتداد- عدم قصد قربت- فریاد بر روي پیغمبر منّت و اذیّت بعد از صدقه- سرسري گرفتن عمل .... که موجب
صفحه 114 از 222
بیاثر شدن اعمال نیک میشوند.
ص: 224
[سوره آلعمران ( 3): آیه 23 ] .... ص : 224
اشاره
( أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلی کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ ( 23
ترجمه و شرح .... ص : 224
این آیه پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند که چگونه یهود در اثر تحریف قسمتی از تورات
در مواردیکه حکم تورات بر خلاف میل آنان باشد روي برمیگرداندند و با ذکر مطالب بیاساس و دروغهائی که در دینشان وارد
کردهاند از اجراي حکم الهی سرپیچی میکنند لذا میفرماید:
اي رسول گرامی آیا ندیدي و مشاهده نکردي علماء و دانشمندان یهود را که بهرهاي از کتاب تورات را داشتند و فقط قسمتی از آن
بیتحریف و دست نخورده مانده بود وقتی بسوي کتاب الهی که صریحا حکم خدا را بیان ص:
225
کرده و هیچ ابهامی در آن نبوده دعوت میشوند تا در میان آنان داوري کند از قبیل نبوّت پیغمبر اکرم و دین حضرت ابراهیم و یا در
باره سنگسار مرد و زن زناکار ولی آنها با علم و آگاهی پشت به کلام خدا کرده و از آن رو گردان میشوند و در برابر دستورات
الهی موضع گیري کرده و طبق احکام تورات نیز عمل نمیکنند.
(24)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 225
یا ندیدي آنکسان را کز کتاب بهرور بودند از هر فصل و باب
خوانده چون سوي کتاب اللّه شوند تا بر احکام الهی بگروند
حکم در ما بینشان فرماید او پس گروهی زان بگردانند رو
و آن جماعت مغرضند از حکم رب وین بود اغراض ایشان را سبب
(23)
ص: 226
شأن نزول .... ص : 226
صفحه 115 از 222
مفسرین در باره سبب نزول این آیه اختلاف کردهاند.
1) سدي میگوید پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله یهود را باسلام دعوت فرمود سپس نعمان بن اوفی به پیغمبر اکرم عرض کرد آیا )
حاضري که در حضور دانشمندان یهود با ما مخاصمه کنی؟ پیغمبر فرمود آري حاضرم با بودن تورات با شما مناظره کنم، نعمان
گفت یا محمّد قبول کن که بین ما و شما احبار حکم قرار بگیرند، سپس این آیه نازل شد، تفاسیر ابن ابی حاکم و ابن منذر نیز این
سبب نزول را نقل کردهاند.
3) سعید بن جبیر و عکرمه از ابن عباس نقل کردهاند که پیغمبر اکرم بیکی از مدارس یهود وارد شد و آنها را به یکتائی خدا و دین )
اسلام دعوت فرمود نعیم بن حرث و حرث بن زید از وي سؤال کردند و گفتند یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله تو بر چه دینی هستی؟
پیامبر فرمود بر ملّت ابراهیم و دین او هستم، آنها گفتند ابراهیم یهودي بوده است، پیامبر فرمود تورات را بیاورید تا بین ما و شما
حکم کند و آنها از آوردن تورات سر باز زدند.
تفسیر روض الجنان نیز این شأن نزول را نقل کرده است.
3) کلبی از ابن عباس نقل کرده که این آیه در باره زن و مردي که در خیبر زناي محصنه کرده بودند و پیامبر اکرم در باره حدّ آن )
زناکار چنانکه ص: 227
در تورات هم بود دستور رجم و سنگسار دادند، نعمان اوفی و عمر بن حارث که در آنجا حضور داشتند گفتند یا محمّد بر ما ظلم
کردي پیامبر فرمود من بتورات شما حکم کردم آنها منکر شدند، و ابن صوریا را که از دانشمندان یهود بود بمدینه دعوت نمودند و
او تورات را باز کرد و چون بموضوع رجم رسید دست خود را بر روي آن گذاشت تا مستور بدارد عبد اللّه بن سلام از جا برخاست
و دست وي را از آن برداشت سپس پیغمبر اکرم فرمود متوجه شدید که چطور احکام خدا را مکتوم میدارید و بعد این آیه نازل شد
تفسیر کشف الاسرار همه این موضوع را بعنوان شأن نزول این آیه مبارکه نقل کرده است.
ولی برخی از مفسرین این شأن نزول را بسیار بعید شمرده و دلائلی هم ذکر کردهاند که ما بخاطر اختصار از ذکر آنها صرف نظر
میکنیم.
و بالجمله این آیه از متشابهات است و هر چه در بارهاش گفته شود رجما بالغیب است.
« و اللّه اعلم بحقایق الامور »
ص: 228
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 228
نصیب- این کلمه در آیات قرآن بسه معنی استعمال شده است:
1) بمعنی سهم و بهره چنانکه خداوند متعال در این آیه مبارکه میفرماید: )
2) بمعنی پاداش چنانکه در این آیه شریفه فرموده است: ) «1» لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ
3) بمعنی کیفر و عقوبت چنانکه خداوند متعال میفرماید: ) «2» وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ
یعنی ما کیفر و عقوبت مشرکان را بطور کامل خواهم داد. «3» وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ
یدعون این کلمه از ماده دعاء و دعوة و دعوي است که در قرآن مجید
__________________________________________________
1) آیه 7 سوره نساء. )
صفحه 116 از 222
2) آیه 20 سوره شوري. )
3) آیه 109 سوره هود. )
ص: 229
بمعانی مختلفی بکار برده و از آن جمله است:
1) بمعنی گفتن و گفتار چنانکه در این آیه شریفه میفرماید: )
یعنی ما کان قولهم اذ جاءهم عذابنا: «1» فَما کانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا
2) بمعنی پرستیدن چنانکه در این آیه مبارکه فرموده است: )
که در این آیه دعا بمعنی پرستش و پرستیدن میباشد. «2» قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا
3) بمعنی صدا زدن و خواندن کسی چنانکه خداوند عالم میفرماید: )
و دعا بدینمعنی در آیات قرآن بیشتر از معانی دیگر بکار برده شده است. «3» فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ
4) بمعنی یاري خواستن چنانکه در این آیه میفرماید: )
یعنی درآوردن نظیر قرآن جز خدا از هر کسی میتوانید کمک بخواهید «4» وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ
__________________________________________________
1) آیه 5 سوره اعراف. )
2) آیه 71 سوره انعام. )
3) آیه 10 سوره قمر. )
4) آیه 38 سوره یونس. )
ص: 230
5) بمعنی پرسیدن و پرسش چنانکه خداوند عالم میفرماید: )
یعنی از عهد و پیمانی که بر عهده داري از خدایت بپرس. «1» ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ
6) بمعنی درخواست چنانکه میفرماید: )
یعنی از خدا خصوصیت گاو را که مأمور بذبحش هستیم درخواست کن. «2» قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ
7) بمعنی عذاب و هلاك چنانکه در این آیه میفرماید: )
یعنی کسانیکه با حق مخالفت کردند و از خدا روي گردانیدند عذاب و «3» کَلَّا إِنَّها لَظی 15 نَزَّاعَۀً لِلشَّوي 16 تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّی
هلاکت بر آنان فرو میبارد این معنی را صاحب قاموس قرآن از مبرد نقل کرده است.
صاحب مفردات مینویسد:
کلمه دعا گاهی در معنی نام نهادن روي فرزند و نامیدن او هم بکار برده میشود چنانکه میگویند:
دعوت ابنی زیدا یعنی اسم فرزندم را زید گزاردم.
__________________________________________________
1) آیه 134 سوره اعراف. )
2) آیه 68 سوره بقره. )
3) آیه 15 و 16 و 17 سوره معارج. )
ص: 231
صفحه 117 از 222
صاحب مجمع البیان در فرق بین دعا و نداء مینویسد:
دعاء مطلق خواندن است ولی نداء خواندن با صداي بلند است لذا ندا از دعا اخص است ولی راغب میگوید دعاء مثل نداء است جز
اینکه نداء گاهی فقط خواندن است بدون ذکر اسم اما دعاء خواندن است که پیوسته با اسم طرف همراه است و گاهی هم این دو
واژه بجاي یکدیگر بکار برده میشود.
و از این ماده است:
ادعاء- بمعنی طلبیدن چنانکه در این آیه شریفه میفرماید:
وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ
دعی- بر وزن فعیل بمعنی پسر خوانده چنانکه میفرماید: «1»
«2» وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ
__________________________________________________
1) آیه 31 سوره فصلت. )
2) آیه 4 سوره احزاب. )
ص: 232
[سوره آلعمران ( 3): آیه 24 ] .... ص : 232
اشاره
( ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ ( 24
ترجمه و شرح .... ص : 232
خداوند متعال در این آیه مبارکه علّت مخالفت و سرپیچی یهود را از حکم پروردگار متعال توضیح داده و بیان میکند که یهود در
اثر افسانه سرائی و طبق یک فکر غلط معتقد بودند که پروردگار آنان را بخاطر اینکه از نژاد ممتازي هستند عقوبت نخواهد کرد
مگر اندك زمانی که گوساله پرستی نمودند زیرا خداوند متعال بحضرت یعقوب وعده داده است که فرزندان او را از کیفر و عذاب
مصون دارد و حتی معتقد بودند که آنها ارتباط خاصی با پروردگار خویش دارند تا جائیکه خودشان را فرزندان خدا مینامیدند و
این اندیشه غلط سبب غرور آنها گشته و در مخالفت با احکام الهی سخت بیباك بودند در صورتی که قاعدة انسان بافسانههائی
که خود ساخته هرگز مغرور نمیشود ولی رهبران یهود بخاطر خودستائی و جلب نظر دیگران بساختههاي خود اظهار عقیده نموده و
به پیروان خویش تلقین مینمودند تا اینکه در دلها رسوخ کرده و بآن معتقد باشند و لذا میگفتند گنهکاران آنها در روز قیامت جز
اندك زمانی کیفر نخواهند دید ص: 233
چنانکه میفرماید:
این اعراض و رو گردانی از حکم خدا بدان خاطر بوده که آنان میگفتند چون ما اولاد پیامبران هستیم بما وعده دادهاند که جز چند
روزي آتش جهنم بما نخواهد رسید و این افتراء و سخنان دروغشان آنها را در دینشان مغرور ساخته و فریب داده است لذا مرتکب
صفحه 118 از 222
قبایح و مخالفت احکام خدا میکردند آري همین پندارهاي خلاف واقع و دروغهائی که بدین میبستند آنان را فریفته و از راه حق و
صراط مستقیم دور افکنده و در مسیر خشم الهی قرار داده بود.
(24)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 233
کز غرض گفتند ما را در فروز مس نسازد نار غیر از چند روز
نفس میبفریفت اندر دینشان مفتري بودند در آئینشان
(24)
ص: 234
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 234
غرور- بضم غین مصدر و بمعنی فریب دادن و تطمیع بباطل است.
چنانکه گفته میشود:
.« غرّ فلان فلانا غرّا و غرورا و غرّة اي خدعه و اطمعه بالباطل »
و همچنین خداوند متعال در آیه 35 سوره جاثیه میفرماید:
وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا یعنی زندگی دنیا شما را فریب داد و جرئت مخالفت بشما داد.
غرور- بفتح غین صیغه مبالغه و بمعنی بسیار گول زننده است.
راغب مینویسد:
غرور هر آن چیزي است که انسان را فریب میدهد از مال و جاه و شهوت و شیطان و چون شیطان اخبث فریبکاران است.
لذا در قرآن مجید غرور بشیطان اطلاق گردیده است چنانکه در آیه 14 سوره حدید میفرماید:
وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ.
و این کلمه در قرآن مجید سه بار ذکر شده است.
فري- در اصل بمعنی قطع و شکافتن است چنانکه گفته میشود:
فري الشیء فریا اي قطعه و شقّه: اعم از اینکه این بریدن براي افساد باشد مانند بریدن و شکافتن درنده و خواه براي اصلاح باشد
مانند قطع چرم بوسیله خیاط ولی راغب میگوید که فري بریدن براي دوختن و اصلاح ص:
235
است اما افراء بریدن براي افساد میباشد همچنین است قول طبرسی و فیومی در مصباح چنانکه میگویند:
فریت الجلداي قطعته للاصلاح سپس براي دروغ بطور عمد استعاره آورده شده است.
افراء- براي افساد و افتراء براي هر دو بکار برده میشود لیکن بیشتر در مورد افساد بکار برده شده است چنانکه میفرماید:
و از این باب 59 بار در قرآن بصورتهاي ماضی و مضارع و مصدر و اسم فاعل و اسم «1» وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَري إِثْماً عَظِیماً
مفعول بهیئت جمع و مفرد بکار برده شده است.
صفحه 119 از 222
از این ماده است:
مفتري- بمعنی دروغ باف و تهمت زن چنانکه در این آیه میفرماید:
.«2» إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ
و مفتري- بمعنی ساخته و بافته شده چنانکه در این آیه شریفه میفرماید:
فري- بمعنی عجیب و غریب و بدیع و نوساخته است چنانکه میفرماید: «3» قالُوا ما هذا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَريً
یعنی گفتند اي مریم چیزي عجیب و غریب و نو ظهور آوردي. «4» قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیا
__________________________________________________
1) آیه 48 سوره نساء )
2) آیه 50 سوره هود [.....] )
3) آیه 36 سوره قصص )
4) آیه 27 سوره مریم )
ص: 236
[سوره آلعمران ( 3): آیه 25 ] .... ص : 236
اشاره
( فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ ( 25
ترجمه و شرح .... ص : 236
در این آیه مبارکه خداوند متعال بر تمام اندیشههاي باطل یهود خط کشیده و میگوید آنانکه کتاب آسمانی را تغییر داده و از پیروي
احکام الهی خودداري نموده و فریفته خیالات واهی خویش گشتهاند روزي در پیش دارند که همه مردم در پیشگاه محکمه عدل
الهی حاضر شده و سیرت نکوهیده هر یک از آنان آشکار گشته و محصول کشت خویش میدروند و هرگز بر آنان ظلم و ستمی
نخواهد شد بلکه شعلههاي آتشین از خود آنها سر چشمه گرفته و آتش حسرت از درون آنان زبانه خواهد کشید اینک میفرماید:
پس چگونه خواهد بود حال این اشخاص با این افکار و عقائد غلط و بیهوده هنگامیکه آنانرا از قبرهایشان بیرون آورده و براي
روزي که در آن شکی نیست گرد آوریم و میبینند که نسبها و دوستیها منقطع گشته و شفاعتی بدون اجازه حق پذیرفته نیست
بلکه ترازوي عدالت گذاشته شده و هر کس را بمقتضاي ص: 237
علمش جزاي کامل میدهند و باحدي ستم نمیشود یعنی نه بر عذاب کسی اضافه میشود و نه از ثواب کسی کاسته میگردد بلکه هر
کس محصول اعمال خویش را میچیند.
این سؤالی که بیجواب مانده ولی با دقت در مضامین آیات گذشته جواب بذهن خواننده خطور خواهد کرد.
بهر حال بهتر است که این مغرورین باد غرور را از دماغ خویش خالی کرده و بر احکام کتاب آسمانی پشت پانزده و از آن اعراض
ننمایند زیرا در هر حال قدرت کامله در دست خدا است و لو اینکه بخاطر آزمایش چند صباحی مهلت داده باشد.
صفحه 120 از 222
(25)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 237
پس چگونه است اندر آن روز مهول حال ایشان از قبول و ناقبول
اندرون روزي که در وي نیست شک جمع گردند این خلایق یک بیک
پس جزاي هر کسی بر وي رسد کسب کردند آنچه از شفق و حسد
کس نیابد بر جزاي خود ستم میرسد تام آن حقوق از بیش و کم
عاقل از پیش آن زمان بیند همی نیست غافل از حساب خود دمی
آنکه غافل زین حساب است احمق است قول و فعلش جمله زشت و ناحق است
(25)
ص: 238
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 238
وفی- یعنی تمام و کمال داد چنانکه میفرماید:
یعنی هر کس بدانچه کرده مزدش بطور کامل داده شود. «1» وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ
از این ماده است.
توفی- از باب تفعل یعنی حقّش را تمام و کمال گرفت.
چنانکه میفرماید:
یعنی حتما در روز قیامت مزد و پاداش شما بطور کامل داده خواهد شد. «2» إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ
و کلمه توفی گاهی بمعنی زایل شدن قوّه ادراك و فهم انسان در عالم رؤیا است چنانکه خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید:
«3» وَ هُوَ الَّذِي یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ
__________________________________________________
1) آیه 25 سوره آل عمران. )
2) آیه 185 سوره آل عمران. )
3) آیه 60 سوره انعام. )
ص: 239
یعنی اوست که قوه عقل و درك شما را در موقع خواب از شما سلب میکند و بمرگ موقت فرو میبرد و بمعنی برگرفتن حضرت
عیسی از میان جهودان و بردن بآسمان نیز آمده چنانکه خداوند متعال در آیه شریفه 117 سوره مائده میفرماید:
فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ یعنی خدایا وقتی مرا از میان جهودان گرفتی و بآسمان رفعت دادي خودت مراقب آنها بودي.
مقصود از علیهم یاران باوفاي حضرت عیسی هستند که پس از رفعت وي بآسمان بدادخواهی و نصرت او برخاستند.
ولی ابن عباس معتقد است که خداوند حضرت عیسی را میراند سپس بعالم بالا رفعت داد این موضوع را راغب نیز در مفرداتش نقل
صفحه 121 از 222
کرده است.
و گاهی کلمه توفی بمعنی قبض روح کردن در موقع نیز آمده است چنانکه خداوند عالم در آیه 11 سوره مبارکه سجده فرموده
است:
قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِي وُکِّلَ بِکُمْ یعنی بگو اي رسول گرامی فرشته مرگ مأمور قبض روح شما است و جان شما را خواهد
گرفت.
و از این ماده است:
. اوفی- (اسم تفضیل) بمعنی کاملتر و تمامتر چنانکه در آیه 40 و 41
سوره نجم میفرماید: ص: 240
وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُري 30 ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفی یعنی نتیجه کوشش انسان بزودي دیده خواهد شد سپس به جزاء کاملتر مجازات
میشود.
استوفی- یعنی تمام و کمال گرفت چنانکه در این آیه میفرماید:
الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ.
یعنی وقتی از مردم پیمان میگیرند تمام و کمال میگیرند.
ص: 241
توضیحات .... ص : 241
1) مفسرین در ذیل آیه شریفه: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ نظرات گوناگونی دارند که خلاصه بعضی از آنها را در اینجا ذکر )
میکنیم.
عدهاي میگویند مراد از ظاهر این آیه و آیه:
.«1» وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ
و همچنین مستفاد از مجموع روایات همان شریعت مقدسه محمدیه است چنانکه آیه مبارکه:
نیز همچنین موضوع را تأیید مینماید و از مفهوم کلمه رضیت استنباط میشود که راضی نیستم دین «2» وَ رَضِ یتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً
دیگري را غیر از دین اسلام برگزینید.
البته معنی آیه شریفه این نیست که ادیان پیامبران گذشته در زمان خودشان بر حق نباشند بلکه بحث از زمان تشریع اسلام ببعد
میباشد.
برخی از مفسرین معتقدند که مراد از اسلام تسلیم شدن در برابر حق است که تمام انبیاء بر آن مبعوث شدهاند اگر چه معارف و
احکام از لحاظ کمیت و کیفیت
__________________________________________________
1) آیه 79 سوره آل عمران. )
2) آیه 6 سوره مائده. )
ص: 242
در ادیان گذشته مختلف است لیکن در واقع و حقیقت یک موضوع بیشتر نیست و آن عبارت از تسلیم و اطاعت از دستورات الهی
است که پیامبران بیان کردهاند.
صفحه 122 از 222
و همچنین در اینکه مراد از اهل کتاب کیانند اختلاف است.
بعضی گفتهاند مقصود از اهل کتاب یهودیان و از کتاب تورات است و اعتقاد ربیع هم همین است.
بنظر برخی از جمله محمد بن جعفر مراد از کتاب انجیل و اهل آن نصاري است باعتقاد بعضی مراد جنس کتاب است و شامل حال
هر دینی است که قبل از اسلام و قرآن بوده چه یهود باشد و چه نصاري و چه دیگران و این اختلاف چنان نبوده که از روي جهل و
نادانی بمطلب بوده باشد و منشاء اساسی و ریشهاي اصولی نداشته بلکه پس از تشخیص و دیدن واقعیت اسلام در پذیرش آن با هم
تخالف داشتند و میگفتند چرا از طایفه عرب پیغمبر انتخاب گردیده و همچنین ریاست طلبان آنها میدیدند اگر دین اسلام را قبول
کنند دیگر براي آنان ریاستی باقی نخواهد ماند و مخالفت آنها سببی جز خودخواهی و تباهی روانی نداشته است.
و آیه کریمه با بکار بردن کلمه بغیا این موضوع را بیان فرموده است و حتی اختلاف بین خود یهود و نصاري هم از روي عناد و
عصبیت و حسد بوده، نه از روي جهل و عدم معرفت بموضوع زیرا با دیدن معجزات از زنده کردن مردگان و بینائی. کوران و تکلم
در گهواره و امثال اینها باز نسبتهاي ناروائی بحضرت مریم علیها السّلام میدادند و همینطور در محتواي تورات و انجیل نیز با هم
اختلاف میکردند و اینها جز خرابکاري و جاه طلبی و علت روانی چیز دیگري نبوده است لذا خداوند أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 5، ص: 243
متعال در پایان این آیه شریفه میفرماید:
کسانیکه بآیات الهی کافر گردند و آیات را بغیر و جهش تأویل و تفسیر نمایند یا اساسا منکر آیات باشند خداوند بزودي و بسرعت
جزاي جنایات آنان را خواهد داد.
و شاید اشاره باین باشد که بآنها مهلت داده نمیشود تا در قیامت بحسابشان رسیدگی شود بلکه پیش از آن بعذابهاي قیامت بکیفر
اعمالشان میرسند.
2) در آیه شریفه: فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ مطالبی استفاده میشود از جمله: )
1) مراء و لجاجت در مخاصمه نهی گردیده زیرا مخاصمه با کسانیکه منکر ضروریاتند نتیجه جز لجاجت نخواهد داشت. )
2) از آیه استفاده میشود که حکم در باره مردم فقط با خدا است و پیامبر اکرم جز تبلیغ مسئولیت دیگري ندارد و مسلط بر تبدیل )
نیز این موضوع را تأیید میکند. «1» کفر آنان بایمان نمیباشد چنانکه در آیه لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ
3) همچنین آیه علماء بیعمل را معرفی میکند یعنی عدهاي از علماء با آنکه اهل کتاب و مطالعه هستند زحمات آنها در روح و )
روانشان اثر نگذاشته و در سرکشی و فزون طلبی با جهال تفاوتی ندارند و در موقع عمل تمام خواندهها و شنیدهها و یادگرفتهها را
فراموش کرده و منکر میشوند.
ضمنا جمله وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ بنا بنوشته برخی از مفسرین بوسیله آیه:
__________________________________________________
1) آیه 23 سوره غاشیه. )
ص: 244
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ منسوخ گردیده است.
4) آیه بر تهدید اهل کتاب و مشرکین دلالت دارد که جمله وَ اللَّهُ بَصِ یرٌ بِالْعِبادِ آن را میرساند یعنی اي رسول گرامی در صورت )
لجاجت آنها را رها کن و کارشان را بخدا واگذار که خدا به بندگانش بینا است و مطابق حال و استعدادشان بین آنان حکم خواهد
کرد و ذکر عنوان عبودیت در جمله وَ اللَّهُ بَصِ یرٌ بِالْعِبادِ نشانگر این است که حکم خدا در باره آنان نافذ و ممضی است و از تحت
مالکیت خداوند متعال خارج نیستند.
صفحه 123 از 222
3) علماء تفسیر در ذیل آیه مبارکه إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ مطالبی ذکر نمودهاند که خلاصه بعضی از آنها عبارت است. )
1) بشارت عذاب الیم بمعاصرین پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله از باب این است که آنها بافعال گذشتگان خویش خشنود و )
راضی بودند و از آنها پیروي میکردند.
(و الرّاضی بفعل قوم کالداخل فیهم).
زیرا فاعل فعل بر سه قسم است.
1) فاعل بالمباشرة. )
2) فاعل بالتسبیب. )
3) فاعل بالرضا و علاوه بر این عدهاي از آنان مصمم بودند که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و همه مؤمنین را بقتل برسانند. )
و بهترین دلیل این موضوع جنگهاي خونینی بود که با رسول خدا و با یاران او میکردند لذا اطلاق قاتل بر آنان صحیح است. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص: 245
گر چه بعضی از مفسرین گفتهاند که بشارت عذاب الیم نسبت بسالفین و اجداد اینها بوده و بحاضرین و لاحقین بعنوان تهدید و
عبرت بیان گردیده یعنی اسلاف شما که مرتکب یک همچو گناه بزرگتري شدهاند گرفتار عذاب دردناکی خواهند بود و ناگفته
نماند لازم نیست که سه صفت کفر بآیات الهی- قتل پیامبران و کشتن کسانیکه امر بمعروف و نهی از منکر میکنند در یک نفر بوده
باشد تا مورد عذاب الیم خداوند قرار گیرد بلکه کافی است که شخص داراي یکی از این اوصاف ثلاثه بوده باشد و مورد عذاب
الیم الهی قرار بگیرد البته با در نظر گرفتن الیم و الیم.
4) یکی از شرایط امر بمعروف و نهی از منکر این است که اینکار براي آمر و ناهی خوف ضرر و مفسدهاي نداشته باشد و گر نه )
واجب نیست که امر بمعروف و نهی از منکر کرده باشد بلکه بنظر بعضی از علماء حرام است تا چه رسد که خوف قتل داشته باشد.
جواب دادهاند که این شرط در همه جا جاري نیست زیرا در صورتی که احتمال از بین رفتن دینی یا کشته شدن پیامبر یا امام در بین
نباشد امر بمعروف و نهی از منکر واجب است و لو منجر بقتل هم شده باشد.
و علاوه بر این در مورد نهی از منکر اگر ظن غالب باشد که بفساد کشیده نمیشود کافی است و لو اینکه بدنبال آن قتل هم واقع
شده باشد.
گر چه دانی که نشنوند بگوي هر چه میدانی از نصیحت و پند
زود باشد که خیره سر بینی بدو پاي او فتاده اندر بند
دست بر دست میزند که دریغ نشنیدم حدیث دانشمند
5) مقصود از کلمه بغیر حق این نیست که کشتن پیامبران صورت حق هم ص: 246 )
داشته باشد بلکه مراد این است که قتل پیامبران همواره بغیر حق و ظالمانه بوده است و باصطلاح کلمه بغیر حق قید توضیحی است
که بخاطر تاکید آورده میشود.
6) کلمه بشارت که فبشرهم از آن مشتق گردیده معمولا براي خبر خوش و سرورآور بکار برده میشود که اثرش زودتر در بشره و )
صورت انسان ظاهر میگردد مگر موقعیکه قرینه صارفه وجود داشته باشد چنانکه در آیه مورد بحث نیز موجود است که در
اینصورت بکار بردن کلمه بشارت یک نوع تهدید و استهزاء بافکار گنهکاران بوده و یا باصطلاح از باب تشاکل لفظی است.
7) از آیه کریمه أُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ استفاده میشود که اعمال کسانیکه آمرین بمعروف و ناهین از منکر را بکشند از بین )
رفته و فاسد میشود و بعلاوه در روز رستاخیز نیز از شفاعت شافعین بینصیب خواهند بود.
و اما در باره چگونگی حبط اعمال باید گفت:
صفحه 124 از 222
عمل اگر بطور صحیح و مطابق دستور الهی انجام شد احباط ندارد لیکن کافر و معاند و مخالف چون عمل صحیح ندارند زیرا شرط
صحت تمام اعمال اسلام و ایمان است لذا اعمال آنها بیبهره و باطل خواهد شد گر چه قبل از کفر و مخالفت ظاهرا مؤمن بوده و
اعمالی نیز انجام داده باشد اما چون موافات نداشته در واقع و در حقیقت اعمالش باطل بوده ولی خودش متوجه این موضوع نبوده
است نه اینکه اعمالش صحیح بوده و بعدا باطل گردیده است زیرا همچنانکه ایمان شرط صحت عمل است موافات نیز که عبارت از
بقاء ایمان تا آخر عمر است شرط صحت اعمال میباشد و این نوع اعمال نه در دنیا موجب رفع بلیات و نجات از گرفتاریها بوده و نه
در آخرت باعث رفع عذاب و نجات از کیفر الهی میگردد و در برابر مجازاتهاي شدید خداوند هیچکس از آنان حمایت نمیکند.
ص: 247
8) در آیه شریفه: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ: )
علماء تفسیر بیاناتی دارند که به بعضی از آنها بطور اختصار اشاره میشود.
1) کلمه نصیبا من الکتاب نشانگر این است که تورات و انجیلی که در دست یهود و نصاراي آن عصر بوده همه تورات و انجیل )
واقعی نبوده بلکه قسمتی از آن میباشد زیرا تصرفات و تغییراتی که در آنها انجام دادهاند بیشتر اجزاء آن دو کتاب از بین رفته و یا
تحریف شده است و فقط قسمتی از تورات و انجیل بدون دست خورده باقی مانده است چنانکه جمله:
وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ.
نیز در آیه بعدي باین موضوع اشاره دارد.
2) در جمله یُدْعَوْنَ إِلی کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ. )
منظور از کتاب اللّه همان تورات و انجیل است چنانکه آیه مبارکه:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ.
نیز آن را تأیید میکند.
گر چه بعضی از مفسّرین معتقدند که منظور از کتاب که پیامبر اسلام یهود را بسوي آن دعوت میکرد قرآن مجید است که در
ارکان شریعت و اصول دیانت و اوصاف پیامبر اسلام با تورات موافق بود.
3) در ذیل جمله لیحکم بینهم علماء تفسیر سه قول نقل کردهاند: )
1) لیحکم بینهم یعنی تورات در باره نبوت رسول اکرم و حقیقت اسلام بین آنها حکم باشد و قضاوت کند چنانکه ابی مسلم و )
جماعتی هم این قول را ص: 248
پذیرفتهاند.
2) لیحکم بینهم یعنی تورات در امر ابراهیم و اینکه دین او اسلام بوده بین من و شما حاکم باشد. )
3) لیحکم بینهم یعنی تورات در باره رجم و حکم زناي محصنه بین من و شما قضاوت کند. )
اما عدهاي از دانشمندان کتابی با کمال بیاعتنائی پشت پا باین دعوت زده و حاضر نشدند حتی محتواي تورات و انجیل را مورد
بررسی قرار دهند تا معلوم شود که قرآن و آورنده آن بر حقند یا نه؟
و جمله اسمیۀ و هم معرضون نیز بر دوام اعراض آنها اشاره کرده و میرساند که این گروه همیشه از حق گریزان بودهاند.
9) در آیه مبارکه: )
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ:
خداوند متعال سبب اعراض این دانشمندان کتابی را بیان کرده و میفرماید: آنها میگویند آتش جز چند روزي دامنگیر ما نخواهد
بود در صورتی که گفتار آنان جز دروغ و افتراء چیز دیگري نیست و خدا در کجاي تورات و انجیل این عهد و پیمان را با
صفحه 125 از 222
عصیانگران اهل کتاب بسته و در کجا مضبوط است.
حقیقت امر این است که این گزافه گوئیها افتري است که بخدا نسبت میدهند و باعث غرور آنان گشته است.
در اینجا این سؤال پیش میآید که چگونه دروغی را که خود انسان ساخته و میداند که دروغ است گول آن را خورده و بآن مغرور
میشود جواب دادهاند:
اولا: مغرورین غیر از کسانی بودند که افتراء بستهاند و نسبت افتراء پیشینیان ص: 249
بافراد مورد خطاب و لاحقین از این جهت است که آنها بگفتار و کردار پیشینیان خود رضایت داشتند و بلکه نسلهاي آینده بخاطر
اینکه از واقعیتها آنچنانکه باید آگاهی نداشتند و آن را بصورت یک واقعیت پذیرفته بودند.
ثانیا: انسان در اعمال و افعال خود بر طبق احوال و ملکات نفسانیهاش حرکت میکند آنچه در نفسش رسوخ کرده کردارش نیز
مطابق آن میباشد اگر چه از نظر علم و دانش خلاف آن را قبول کرده باشد و مسئله فریب وجدان یکی از مسائل مسلّم روانشناسی
امروز است و میبینیم اشخاصیکه بچیزهاي مضر معتاد شدهاند با اینکه خودشان زشتی اعمال خویش را بخوبی درك میکنند با
اینحال در مقام عمل همان ملکات و صفات زشت نفسانی بآنان مجال اندیشه را نداده و خواه ناخواه آنها را بسوي آن اعمال زشت
سوق میدهد.
و مطلب دیگري که بعضی از مفسرین در ذیل این آیه مطرح نمودهاند این است که بعضی از مسلمانها هم معتقدند که اگر اهل
ایمان باشند براي همیشه در عذاب الهی نمیمانند بلکه بمقدار گناهانشان معذب گشته و بالاخره از عذاب الهی آزاد میگردند.
جواب گفتهاند شیعه هرگز معتقد نیست کسیکه ملّتهائی را به بدبختی سوق داده و براي همیشه راه مستقیم را ترك نموده با شفاعت
ائمه اطهار علیهم السّلام رهسپار بهشت خواهد بود بلکه شیعه معتقد است مسلمانی رستگار است که پیرو قرآن و تسلیم برنامههاي
اسلام بوده باشد و اگر احیانا لغزشهائی پدید آمد با شفاعت ائمه اطهار علیهم السّلام و عفو پروردگار رو برو خواهد شد و مجازات
آنان بخاطر ایمانشان ابدي و جاویدان نخواهد بود و در گناهان کبیره بدون توبه شفاعت میسر نیست مگر باذن خاصی از طرف
پروردگار زیرا خداوند براي مرتکبین گناهان ص: 250
کبیره عذاب وعده فرموده است.
10 ) در آیه شریفه: فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ بدو اصل مهمی اشاره شده است. )
1) اصل جزاء که مبنی بر کردار در این جهان است و این یک اصل سنتی و علمی و عقلی است که محصول زندگی هر کس )
چیزي جز تلاش او نباشد و مناسب بین برداشت و کاشت یک امر واقعی و طبیعی و فطري است و میزان ثواب و عقاب در جهان
دیگر همین امر فطري و طبیعی خواهد بود زیرا پاداش عمل همان ذات عمل است.
2) اینکه هرگز در پاداش اخروي کم و کاستی نخواهد بود و هر کس با جر یا عقابی برخورد میکند که مستحق آن بوده است ولی )
ممکن است در پاداش اعمال نیک عنایات بیشتري بانسانها گردد.
پس چگونه خواهد بود حال کسانیکه به نصیبی از کتاب روي آورده و از حاکمیت جامع و نور کامل آن اعراض نمودند و در
تاریکی بافتههاي ذهنی خود را از عذاب واقعی مصون پنداشتند و دچار غروري از افتراء و فریب شدند و چگونه خواهد بود وضع
آنان در روز که همه کس با میزان ایمان و کسب عمل سنجیده میشوند نه با معیار غرورها و شخصیتها و ادعاهاي پوچ و بیمعنی و
هر کس بمقیاس بازده اعمالش بهره کامل و وافی خواهد گرفت و خداوند بکسی نه در دنیا و نه در آخرت ظلم نخواهد کرد اما
بلاهائیکه در دنیا به بندگان طالح خدا و یا باطفال و مجانین بیتقصیر متوجه میشود تمام آنها از روي حکمت یا عقوبت معصیت یا
کفاره گناه یا امتحان یا ارتفاع درجه یا تکمیل نفس یا آثار طبیعت که خداوند متعال بحکمت بالغه در طبایع موجودات قرار داده و
یا صدها حکمت و علّت دیگر که از عقول ما خارج است میباشد.
صفحه 126 از 222
ص: 251
روایات .... ص : 251
1) تفسیر عیاشی از محمّد بن مسلم روایت کرده که از امام محمّد باقر علیه السّلام از معنی اسلامی که در آیه مبارکه: )
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ پرسیدم فرمود.
مراد اسلامی است که با او ایمان باشد.
2) ابن شهر آشوب از امام محمّد باقر علیه السّلام در تفسیر جمله: )
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ روایت کرده که آن حضرت فرمود:
مقصود از آن در قسمت ولایت تسلیم علی بن ابی طالب علیه السّلام شدن است.
3) امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام در یکی از خطبههایش میفرماید: )
میخواهم اسلام را آنچنان تعریف کنم احدي قبل و یا بعد از من توانائی آن را نداشته باشد.
بدانید اسلام همان تسلیم، و تسلیم عبارت از تعیّن است و تعیّن هم تصدیق است و تصدیق همان اقرار است و اقرار بدین هم اداء
وظائف معیّنه آن میباشد و اداء و انجام مسئولیت همان عمل است.
4) از ابی عبیده جراح نقل گردیده که به پیغمبر اکرم عرض کردم چه کسی در روز قیامت عذابش از همه سختتر است فرمود: )
کسیکه پیغمبر و یا مردي که امر بمعروف و نهی از منکر میکند بکشد ص: 252
سپس آیه مبارکه:
یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ: را قرائت فرمود بعد فرمود اي ابا عبیده بنی اسرائیل در یک ساعت
43 پیغمبر را کشتند سپس 112 نفر از عبّاد بنی اسرائیل بقاتلان انبیاء امر بمعروف و نهی از منکر نمودند آنان نیز بیشرمانه آنها را هم
بقتل رساندند بطوریکه در آخر همان روز کسی از ایشان باقی نمانده بود و این است که خداوند متعال میفرماید:
فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ.
5) در کافی بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرموده رسول خدا فرمودند: )
واي بحال کسانی که دنیا را بآخرت آمیخته و به بهانه دین مبادرت بفساد و اختلال در امور میکنند و واي بحال آنانکه آمرین
بمعروف و ناهین از منکر را میکشند و واي بحال آنهائیکه زمینهاي فراهم میسازند که مسلمین ناچار و مجبور گردند که در دین
تقیه کنند آیا بخدا و دین افتراء میبندند یا آنکه جرئت بارتکاب معصیت پیدا کردهاند خداوند میفرماید:
بذات مقدس خود قسم یاد نمودهام که آنها را به فتنهاي مبتلا سازم که که عقلاء و دانشمندان آنها سرگردان باشند.
ص: 253
تجزیه و ترکیب .... ص : 253
1) جمله إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ که بدون حرف عطف و فاصل ذکر گردیده جمله مستأنفه و براي تأکید جمله اولی است و )
پیوستگی این آیه را با آیه سابق میرساند و الف لام الدین ظاهرا اشاره بدین معهود و حق و یا استیعاب است یعنی همانا دین
پسندیده و مرضیّ نزد خدا اسلام است نه ملّت یهود و نصاري و کلمه من در جمله و من یکفر بایات اللّه من موصله و دلالت بر
عموم دارد و ظاهرا تمام آیات الهی از تورات و انجیل و قرآن را شامل میگردد.
صفحه 127 از 222
2) در جمله فَإِنْ حَاجُّوكَ ضمیر حاجّوك راجع به لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ است که با علم و به انگیزه بغی اختلاف درآوردند. )
وَ مَنِ اتَّبَعَنِ معطوف است بر تاء اسلمت یعنی. فقل اسلمت وجهی للّه و اسلم من اتّبعن.
و همزه ء اسلمتم بطوریکه آیه بر آن مشعر است استفهام انکاري است یعنی اعمال و افعالتان نشان میدهد که شما اسلام نیاوردهاید
بلکه بخاطر حفظ جان خویش اظهار اسلام کردهاید.
و بنظر برخی از مفسرین استفهام در اینجا بمعنی امر است یعنی اي رسول گرامی بگو که اسلام بیاورید.
3) حرف باء در إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ براي تبعیض است زیرا یهود بقسمتی از آیات اقرار داشتند و جمله فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ )
خبر است ص: 254
براي إنّ.
ولی سیبویه چون دخول فاء را بر خبر إنّ جایز نمیداند لذا میگوید:
خبر إنّ أُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ میباشد و جمله فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ جمله معترضه است چنانکه میگویند:
زید فافهم رجل صالح.
4) در آیه: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ. )
کلمه من براي تبعیض یا بیان است و تنکیر نصیبا احتمال تحقیر و تعظیم هر دو را دارد و جمله یدعون حال است براي ضمیر کلمه
اوتوا و جمله و هم معرضون حال تأکیدي است براي جمله یتولّی.
5) در آیه ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا ... ذلک از اسماء اشاره و خبر است براي مبتداي محذوف که کلمه شأنهم باشد و باء باء سببیۀ است و )
غرّهم عطف به قالوا و بیان سبب آن است.
6) در فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ فاء فاء تفریع کیف از ادوات استفهام و خبر است براي مبتداي محذوف و تقریرش چنین است کیف )
حالهم لیوم و ظرف جمع نیست که بمعنی جمعناهم فی یوم باشد بلکه لام در لیوم براي غایت اسم و ضمیر هم در اول آیه باهل
کتاب برمیگردد و ضمیر هم در آخر آیه بهمه انسانها رجوع مینماید.
ص: